تنــــــهایی خیلی سخـــــــته...
شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه...؟؟؟خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه...
دلش لک بزنه که با یکی دردودل کنه ولی هیچکی نباشه...
نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه...
آخرش برسه به یه بن بست...
تک و تنها با یک دلی که هی وسوسش میکنه اونو خالی کنه...
اما راهی رو نمی بینه سرش رو که بالا می کنه آسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...
خیری از آسمون هم ندیده
مگه چندباراشک های شبونش رو پاک کرده..؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زودتر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره...
خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله...
خیلی سخته آدم ندونه کدوم طرفیه؟!
خیلی سخته آدم احساس کنه خدا اونو از بندهاش جدا کرده...
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا دردو دل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا...
پرده ی گناهات انقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه...؟!