جيغ کشان
چونان ويولوني ناکوک
در چوبي اتاق
"وا" مي شود
از وحشت نفرتي
که مسموم کرده
هوا و آينه ها را
سردي روح تيپا خورده ي مرا
مي فهمد و
"بسته" مي شود
در "وا" مي شود و
"بسته"
در هم
"وابسته" ميشود
چه رسد به من
که آدمم !