مي روم اما نمي پرسم ز خويش ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟ بوسه مي بخشم ولي خود غافلم كاين دل ديوانه را معبود كيست؟ آه... آري ... اين منم اما چه سود ... او كه در من بود، ديگر نيست، نيست مي خروشم زير لب ديوانه وار او كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟